نوشته شده توسط : Aykan


 

امشب انگار خون تازه اي تو رگهاي منه
يکي از عمق سکوتم داره فرياد ميزنه
منو از جاده نترسون نگو که فاصلمون
صد تا کفش سربيو صد تا عصاي آهنه

تو سرم افتاده امشب هوس قدم زدن
رد شدن از دل آتيش تو يه چشم به هم زدن
پا به پاي سيم گيتار خوندن از گذشته ها
تو هواي روشن و پاک ترانه دم زدن

نازنين فقط توي همين نفس با من باش
بگو هستي که برم به اين قفس با من باش
گوش بده نبظ ترانه تنها با تو ميزنه
بي بي ترانه ها تويي و بس با من باش

بيا امشب از حصار هر بهانه رد بشيم
لهجه ناب و ذلال اين شب و بلد بشيم
ما دوتا رودخونه ايم تو دريا ميرسيم به هم
نکنه طعمه ديواريا سرده سد بشيم

ولي انگار که دارم با خودم حرف ميزنم
نازنينم تو کجايي صداتو نميشنوم
نگا کن فقط يه سايه پابه پاي من مياد
سايه طعنه ميزنه تنها رفيق تو منم

آدم و حوا » با من باش

 



:: موضوعات مرتبط: با من باش , ,
:: بازدید از این مطلب : 734
|
امتیاز مطلب : 51
|
تعداد امتیازدهندگان : 16
|
مجموع امتیاز : 16
تاریخ انتشار : یک شنبه 17 بهمن 1389 | نظرات ()

صفحه قبل 1 صفحه بعد